روزی روزگاری مردی، زنی زیباروی را در معبری بدید و بدو گفت که:من عاشق تو گشته ام! زن در جواب مرد گفت:خواهرم در پس من می آید. او بسیاز زیباتر از من است، به دنبالش رفته و به او دل ببند..
مرد هم چنین کرد ولی در پس آن بانو زنی زشت چهره را دید، پس به سرعت نزد همان زن زیبا رو بازگشت و گفت آنکه در پس تو می آمد زنی زشت چهره بود!
زن هم در پاسخ گفت: تو اگر عاشق من بودی، به دنبال بهتر از من نمی گشتی..
.
.
زشت باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند
.
.
کاش همه یه روز یقین پیدا کنیم که زیبارویان خالقی دارند!
به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم نظر به روی تو دارم،غلام روی تو باشم