سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به خدا که این دنیاى شما در دیده من خوارتر از استخوان خوکى است که در دست گرى باشد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :7
کل بازدید :20625
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/9/2
8:54 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد مهدی صالحی[78]
((خدایا کسی را با کسی آشنا مکن گر آشنا کردی از هم جدا مکن)) با سلام به همه ی دوستان مهربونی که لطف کردید به وبلاگ خودتون اومدید. از اینکه وقت خودتون رو واسه این وبلاگ گذاشتید،بی نهایت سپاسگزارم . در این وبلاگ هر چه دوست داشته باشی وجود داره،امیدوارم که خوشتون بیاد. در ضمن میتونید هر نظری هم داشته باشید در این وبلاگ بنویسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهریور 90[37]
لوگوی دوستان
 

 

ناگفته های هست ولی مست
مست ولی نیست
در این دار فانی
همه عمرم به این دنیایی فانی
به نیستی رسیدم در اوج هستی
من اینجا میان دلای شکسته
غمی تو سینه دارم
گلو را به بغضی ستادم همیشه
که از پس روز شبی نهفته
ولی در این شب ها
دل من آرام و بی صدا خفته

  -0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

باران بیاید یا نیاید
من باشم یا نباشم
خاطرت باشد یا نباشد
دیگر تنهاییم را با تو هرگز قسمت نمی کنم
حتی نا خوشی هایم را...
و از ته دل به تو می گویم ؛
نا رفیق ! مگر تو با ما بودی ... !؟

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

وقتی پایت خواب می رود نمی توانی درست راه بروی لنگ می زنی!

وقتی قلبت خواب می رود نمی توانی درست فکر کنی عاشق می شوی . . .

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است

پس همیشه امید داشته باش . . .

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟ اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست !

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیتوانی بکن


  
  

امروز به مامانم میگم سلام دیدم داره نیم ساعت تو چشام نگاه میکنه و هیچی نمیگه!!! میگم چی شده؟ میگه هیچی دارم فکر میکنم چطوری جوابتو بدم که نگی پ ن پ

 

 

تهوع‌ آور‌ترین سوالهای فامیلی
کودکی: مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو
مدرسه : معدلت چند شد؟
دانشجویی :درست کی تموم می‌شه؟
بعدر از درس   : چرا ازدواج نمی‌کنی؟
یعد از ازدواج : چرا بچه دار نمیشین
بعد از بچه : این بچه قیافه‌ش به کی رفته؟

 

مناجات فری خوشحال با خداوند : خدایا من دیگه بنده ی تو نیستم به فکر خودت باش خدا  .

 

تابلوی مغازه غضنفر: مکانیکی برادران مرادی به غیر از یحیی  !!!!!

 

آخرین خبر از جهنم : دستشویی هر جفت شیرش آب گرمه   !

 

سر جلسه امتحان از دختر کنار دستم می پرسم: لاک داری؟
میگه: چه رنگی؟!؟

 

 

آشپزیه قبیله آدمخوار میره پیش رییس قبیله میگه قربان یه مردکچل گرفتیم کبابش کنیم یاآب پز؟
رییس میگه تاس کبابش کنید   !

   

 

هر وقت شانس اومد در خونه مون رو زد، یا خونه نبودیم یا کلاس گذاشتیم و در رو باز نکردیم  !

 

حیف نون به غضنفر میگه : بیا پنیر و انگور بخوریم   .
غضنفر میگه : من اسهال دارم  .
حیف نون میگه : ای بابا ، اونو بعد میخوریم !

 

چند فحش قدیمی از زبان جاسم! :
1.از جلوی چشمام خفه شو ، کثافته مرض !
2.فکر کردی فقط خودت خری؟
3.کسی با تو زر نزد
4.صداتو واسه من داد نزن
5.وقتی با من حرف میزنی دهنتو ببند!!!
چند فحش جدید از زبان جاسم! :
1.دستت بشکنه از زانو
2.خودت گیر عجب آدم خری افتادی
3.خودم دست دارم جوابشو میدم!!!
4. تو نه تربیت داری نه خانوادگی !
5 - حرف مفت نزن ، دندوناتو پاره میکنم

 

حیف نون داشت با گوسفندا فوتبال بازی میکرده ، بهش میگن که چرا با گوسفند بازی میکنی ؟؟؟
میگه : اینقدرا هم گوسفند نیستن دو گل جلواند !

 

 

از خوش مرام می پرسن غمناکترین جای فیلم ستایش کجاست؟ میگه محمد داداش ستایش ، نتانستیم از مرز ردش کنیم!!!

 

از غضنفر می پرسن مهمترین نکته فیلم ستایش چیه؟میگه راننده کامیون بشی اول بدبختیه!

 

سوال گزینه ای : اگر مادر زن و یا زن شما در حال غرق شدن باشند و شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید میروید سینما ؟ یا رستوران !؟

 

از سخنان قصار حیف نون : هر چی کمتر بهش بیشتر فکر کنی ، بیشتر دردش کمتر میشه


  
  

 

زندگی چیست !؟ فاصله ی بین مای بیبی تا ایزی لایف   !

 

( کالسکه ) واژه ای است که یک اصفهانی ، هنگام تست یک میوه کال بکار میبرد   !

 

غضنفر میخواسته هواپیما دزدی کنه.میره به خلبانه میگه برو لندن یارو میگه نمیرم  .
غضنفر میگه خب برو دبی.یارو میگه نمیرم  .
غضنفر میگه پس برو اردبیل یارو میگه نمیرم.بعد غضنفر میگه بابا حد اقل بده یه بوق بزنیم   !

 

غضنفر با زنش میره پارک بلال بخورن،وقتی بلالی داشت اونا رو باد میزد، یه کدوم از اونارو برداشت و به زنش گفت: ببین قدرت خدار و همین بلال زمان پیامبر اذان می گفت  !!

 

 

جاسم می ره کارخانه چوب بری استخدام بشه، آقاهه می پرسه: سابقه ای تو کار چوب بری داره؟
جاسم می گه: من می تونم درختای گردو به قطر یک متر رو در مدت 10 ثانیه با تبر قطع کنم  !
آقاهه خیلی تحت تاثیر قرار می گیره، می گه: این همه تجربه رو از کجا آوردی؟
جاسم می گه: از کویر لوت! آقاهه می گه: مرد حسابی! کویر لوت درخت گردوش کجا بود؟ !
می گه: پس فکر کردی واسه چی دیگه اونجا درخت گردو پیدا نمی شه؟

 

دوست دخترم موبایلش آنتن نمیداد ، بهش مسیج دادم : نمیتونم بگیرمت
جواب داد : به درک! مگه کم خواستگار دارم؟

 

مناجات چراغعلی با خــدا : مــوو دیــه بنده تــوو نیسوم ، یــه فکری سی خوت بکن!

 

ژاپنی ها میگن : ما میتونیم ، مگر اینکه بلایی نازل بشه ! ما میگیم : ما نمی تونیم ! مگر اینکه فرجی بشه !!!

 

چند دلیل عمده شهادت شهدای حیف نون اینا :
1_آزمایش ماشه تفنگ
2_پرتاب اشتباهی ضامن به جای نارنجک
3_سوراخ کردن ماسک شیمیایی برای ورود بهترهوا
4_دنبال کردن پروانه در میدان مین
5_نگاه کردن به داخل لوله تفنگ جهت اطمینان از خروج صحیح گلوله علت بعضی ها نیز هنوز فاش نشده… !

 

هر وقت آب‌ خونمون قطع می‌شه، بعد که وصل می‌شه سازمان آب واسه عذرخواهی اولاش آب پرتقال و آب هلو از توی لوله برامون می‌فرسته !

یارو میره تو بانک ، یه حساب بانکی باز می کنه . بعد اسلحه اش رو در میاره میزاره روی پیشونی بانکدار میگه: همه پولهای بانک رو بریز به حسابم !

 

مناجات غضنفر : خدایا گناهانم را نادیده بگیر همانگونه که دعاهایم را نشنیده می گیری

 

حیف نون می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میکنه !

 

به یکی گفتن نماز میخونی؟
گفت: عادت ندارم ، گفتن روزه چی؟
گفت طاقت ندارم
گفتن چرا سحر و افطار میخوری؟
گفت: آنقدر هم دیگه کافر نیستم

 

 

غضنفر میره تو داروخانه و می پرسه شما " اسید استیل سالیسیلیک " دارید؟
فروشنده میگه: منظورتوت آسپرینه؟
جواب میده : آره خودشه ؛ اسمش همش یادم میره


  
  

جدایی    ...


میدانی هر روز در جنگیم

انگار طوری راه خود را گم کرده ایم

وقتی برای بار اول شروع کردیم

آره ، همه یک جور زندگی میکردیم

حالا، هر چه زمان میگذرد

هر یک از ما به راه خود میرویم

حال که دیگر احساسی نمانده

هیچ سودی در پیشرفتمان نیست

میدانی؟ما هر دو تلاش کردیم

آره ؛ هر دو دروغ گفتیم    !

حالا که اشک ها فرو مینشیند

هر یک از ما به راه خود میرویم

جدایی؛آره جدایی تنهاراه است

جدایی؛ امروز آغاز میشود    ...

 


  
  

 

زندگی

 

همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در

 اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره های اسمان نگاهی به

 اسمان انداختم دیدم که هوا ابری بود وستاره ای در اسمان نبود خواستم برای از دست دادنش قطره ای اشک بریزم ولی حیف تمام اشکهایم را برای بدست اوردنش از دست داده بودم

 

 هر وقت که دل کسی رو شکستی روی دیوار میخی بکوب تا به یادت باشه که دلشو شکستی هر وقت که دلشو بدست اوردی میخ را از روی دیوار در بیار اخه دلشو بدست اوردی اما چه فایده جای

 میخ که رو دیوار مونده

 

 

 


  
  
<   <<   6   7   8   9      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ salam maryam khanum
+ khahesh mikonam