اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه
تموم خطوط تلفن،تالارهای گفتگو و ایمیلها اشغال می شه....
همه جا پر میشه از این که:
رنجوندمت،پشیمونم،منو ببخش
تو را عاشقانه می پرستم
مراقب خودت باش.
اما بین این همه پیام یکی تکون دهنده تره:
همیشه عاشقت بودم ولی هیچ وقت بهت نگفتم!
پس عشق و محبت را تقدیم آنکس که دوستش داریم کنیم
شاید که دیگر فردایی نباشد.
دیشب خواب دیدم که ماه به گل سرخ کنار طاقچه ،شبنمی از شیفتگی دل خسرو عطا کرد.دیشب خواب دیدم ساحل ،مواج دریا را تنگ در آغوش خود کشیده.دیشب خواب دیدمکه ستاره چشمک زد بر
شهابی سرخ رنگ.خواب دیدم که پروانه خجل شد از رویش گل.در جاده ی پاییزی ذهنم نوری است.صبحگاه فهمیدم که دیشب درون قلبم غوطه ور بوده ام!
تو مرا می فهمی
من تورا می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی
از تو گفتن کار هر کس نیست ای زیبا غزل
از برای گفتنت باید که مولانا شوم
دکتر شریعتی : مادرم میگفت:
عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب
اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام
آسمونتم...
می تونی همیشه بارونتو تو چشام ببینی...
بیاموزیم که اگر ستاره نیستیم ، ابر هم نباشیم که جلوی درخشش ستاره را بگیریم
هیچکس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی را به کسی ببخشد ، و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که نیازی به لبخند نداشته باشد
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن(دکتر شریعتی)
جرج آلن: اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند
نه نخ داشت با خود نه سوزن؛
خدا هم نبود!
ولی ...تا رسید،
به من چشم دوخت
چیزی شبیه زمینلرزه آمد
مرا زیر و رو کرد
شاید نشود به گذشته برگشت و یک آغاز زیبا ساخت ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و یک
پایان زیبا ساخت
اگه یه روز چشاتو باز کردیو خودتو توی یه کوره دیدی سعی کن پخته بیرون بیایی وگرنه سوختنو همه بلدن
فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست
هر وقت دلم می گرفت با دوست خوبم سایه صحبت می کردم آه امروز هوا ابری است
کسی می تواند در پای عشق بمیرد که پیش از آن زندگی در پیش چشم های وی مرده باشد
تو به اندازه تنهایی من زیبایی ، من به اندازه زیبایی تو تنهایم
چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش
برای هزارمین بار پرسید: تا حالا شده من دلت رو بشکنم؟
منم برای هزار مین بار به دروغ گفتم نه.هیچ وقت...
*************
از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟
گفت : به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را می فروشم
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه
درده تمومه عاشقا پای کسی نشستنه
می خواهم عروسک وار زندگی کنم
تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند
تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس نکنم
تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم
اما نه …...
چه خوب است که همین انسان خاکی باشم
اما سنگ به سرم نخورد کسی دلم را نشکشند و مشکلات مرا از پای درنیاورد
زمان چقدر سریع می گذرد و ما چقدر آسوده خاطر به امید فردایی می نشینیم که دقیقا مثل دیروز است
پروردگارا
از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار….
دل من تنها بود.
دل من هرزه نبود.
دل من عادت داشت.
...
که بماند یک جا.
به کجا؟ معلوم است!
به در خانه تو.
دل من عادت داشت.
که بماند آنجا.
پشت یک پرده تور...
که تو هر روز آن را به کناری بزنی.
دل من ساکن دیوار و دری.
که تو هر روز از آن می گذری...
دل من ساکن دستان تو بود.
دل من گوشه یک باغچه بود.
که تو هر روز به آن می نگری.
دل من را دیدی؟
ساکن قلب تو بود..
یادت هست؟
********************
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت تو درتنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار!
********************
اگه یه روز حس کردی تویه یه زمان عاشق دونفری دومی انتخاب کن
چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!
روی آن شیشه ی تب دار تو را "ها" کردم،
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم،
شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد،
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم،
باسر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را،
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
**--**--**--**
ای کاش به دل کسی پا نمی گذاشتیم و
کسی به دلمون پا نمی گذاشت
ای کاش اگه کسی به دلمون پا گذاشت دیگه
دلمون تنها نمی گذاشت
ای کاش اگه یه روز دلمون رو تنها گذاشت
رد پاشو روی دلمون جا نمی گذاشت
**--**--**--**
یک روز جیرجیرک به خرس گفت دوستت دارم
خرس گفت الان وقت خواب زمستونیه بعدا صحبت می کنیم
خرس رفت و خوابید
ولی ای کاش میدونست عمر جیر جیرک فقط سه روزه
تو کاری به باران نداری
چه ببارد چه نه
چیزی از من به یاد نمی آوری
...
من اما هزاری هم که از یادت ببرم
همین که ببارد
به خودم می آیم که همین جایی
?^?^?^?^?^?^?^?^?
بعد از مرگ ،
چشمانم را بر صفحه ای سنگی قاب بگیرید
و کنار اینهی اتاقش بگذارید
تا هیچ وقت فراموش نکند
که هیچ چشمی مانند چشمان من...
فلسفهی عشقش را نخواند و باور نکرد
?^?^?^?^?^?^?^?^?
انگار نه انگار که یه روز ، خاطره هامون یکی بود
قول و قرارمون یکی ، حال و هوامون یکی بود
هنوز گل های خشک تو ، رو طاقچه ی اتاقمه
عطر حضور تو ولی تو لحظه های من کمه
******************************************